سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 ماردم فاطمه (س) - حجاب غیبت

ماردم فاطمه (س)

یکشنبه 86 تیر 10 ساعت 8:0 عصر
 

حضرت خدیجه (س) همسر گرامی و بزرگوار پیامبر (ص) باردار بود ،او میدانست کودکی که در خود می پروراند ، با دیگر کودکان فرق می کند ، چرا که کودکش با او سخن می گفت !

زنان مکه با خدیجه (س) قطع رابطه کرده بودند و حتی در زمان وضع حمل ،به او کمم نکردند ! خدیجه (س) که در مانده شده بود و می دانست که دل زنان بنی هاشم و قریش به رحم نمی آید دست به دعا برداشت ناگهان چهار زن که شبیه زنان بنی هاشم بودند نزد او آمدند . حضرت خدیجه (س) از دیدن آنها وحشت کرد ، اما یک نفر از آنها گفت :«نترس ! ما از سوی خدا برای کمک به تو مامور شدیم و خواهران تو هستیم ».

خدیجه (س) آرام گرفت و با کمک آنها کودک خود را به دنیا آورد . همان لحظه نوزاد تازه به دنیا آمده ، لب به سخن باز کرد و گفت :«گواهی می دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست . پدرم رسول خداست و همسرم سرور و مولای بندگان خداست و فرزندانم سرور جوانان اهل بهشتند ».

- پیامبر اکرم (ص) حضرت فاطمه (س) را زیاد می بوسید و همیشه می گفت : «دخترم فاطمه بوی بهشت می دهد ».

«در شب معراج هنگامی که به همراه جبرئیل به بهشت رفتم ، جبرئیل از تمام میوهای بهشتی به من داد و بعد که به زمین برگشتم از عصاره ی آن میوهای بهشتی فاطمه بوجود آمد پس من هنگامی که مشتاق آن میوها میشوم ،فاطمه را می بوسم وبوی تمام آن میوها یی که خورد ، استشمام میکنم ».

پیامبر گرامی اسلام و همسر فداکارشان خدیجه (س) آرزو داشتند که خداوند پسری به آنها عطا کند . آرزوی پیامبر (ص) این بود که پسری داشته باشند که راه مقدس پدر را ادامه دهد و حضرت خدیجه هم می خواست برای رهایی از سرزنشهای زنان قریش که او را دختر زا و بی پسر می خواندند، پسسری به دنیا بیاورد اما پسرهای آنان به نامهای عبدالله و قاسم در کودکی از دنیا رفتند .

پس از مرگ این دو بزرگوار همان قدر که پیامبر و خدیجه (س) اندوهگین شدند دشمنان آنها خوشحال شدند و گفتند :« محمد ابتر است »

آنان گفتند :« پس از مرگ محمد نامی ازاو باقی نخواهد ماند و با زخم زبانهایی از این دست ، دل پیامبر را و همسرشین را می آزردند ، اما خدا به پیامبر بشارت داد که :« ای محمد ! ما به تو کوثر(خوبی ها بسیار ) داده ایم ، پس برای خدا نماز بخوان و قربانی کن به درستی که دشمن تو ابتر است ، نه تو ».

پیامبر می دانستند که خداوند به وعده ی خود عمل خواهد کرد ، پس دلشان روشن و پر امید شد و همین که دخترشان حضرت زهرا (س) به دنیا آمد دلشان آرام گرفت و آثار و وعده خدا رابه چضم دل دیدند.

زهرا یعنی نورانی

مردی به خدمت امام باقر (ع) رفت و پرسید : « چرا به جده ی شما حضرت زهرا (س) ، لقب «زهرا» دادند؟»

ایشان فرمودند:« چون خداوند او را از نور عظمت خودش آفرید که به واسطه آن آسمان و زمین روشن شد ، تا آنجا که فرشته های آسمان تحت تاثیر آن نور قرار گرفتند و به سجده افتادند و گفتند : « خدایا ! این نور چیست ؟»

خداوند فرمود:«شعله ای است که از نور خودم آفریدم و در آسمان ها خانه ای برایش در نظر گرفته ام . او از فرزندان بهترین پیامبر من است و از این نور ، امامان و پیشوایان دین را خارج می کنم تا مردم را به سوی حق هدایت کنند . آنان جانشینان پیامبر من خواهند بود».


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]